انتخاب بین تک مهاجم و مهاجمین زوج– نظریه تاکتیکی

انتخاب بین تک مهاجم و زوج مهاجم – نظریه تاکتیکی

توسط باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز به سرپرستی سعید رنجبر

انتخاب بین سیستم دو مهاجم و سیستمی با یک مهاجم مرکزی که توسط دو مهاجم کناری پشتیبانی می‌شود، یکی از مهمترین تصمیمات تاکتیکی یک مربی است.

هر رویکرد مزایا و چالش‌هایی را ارائه می‌دهد که عمیقاً بر پویایی تهاجمی، ساختار دفاعی و تعادل کلی تیم تأثیر می‌گذارد.

تجزیه و تحلیل مزایا و معایب هر راه حل به ما کمک می‌کند تا استراتژی‌های اتخاذ شده توسط مربیان را برای به حداکثر رساندن کیفیت بازیکنان خود و پاسخ مؤثر به ویژگی‌های حریفانشان بهتر درک کنیم.

تکامل تاریخی سیستم‌های تهاجمی در فوتبال

ترکیبی از عوامل تاکتیکی و نظارتی، تکامل ساختارهای تهاجمی در فوتبال را شکل داده است.

با شروع از سیستم هرمی (2-3-5) که توسط ناتینگهام فارست در سال 1883 استفاده می‌شد و با بازی مستقیم و تهاجمی مشخص می‌شد، بازی به سمت آرایش‌های پیچیده‌تر تغییر یافت.

مکتب دانوب هوگو میسل، حرکات بدون توپ و شبکه‌های پاسکاری را معرفی کرد.

تغییر قانون آفساید در سال‌های 1926 و 1925، که تعداد مدافعان مورد نیاز برای نگه داشتن یک مهاجم در موقعیت آفساید را به دو نفر کاهش داد، خطر اقدامات تهاجمی را افزایش داد و تیم‌ها را بر آن داشت تا استراتژی‌های دفاعی و تهاجمی جدیدی را توسعه دهند.

هربرت چپمن با سیستم W-M (3-2-2-3) پاسخ داد که استحکام دفاعی بیشتری را بدون از بین بردن اثربخشی تهاجمی تضمین می‌کرد.

بعدها، گوستاو سبس این ساختار را در سیستم M-M (3-2-3-2) به کار گرفت و استفاده از مهاجم نوک عقب‌نشینی کرده به عنوان بازیساز را ترویج داد و نقش مدرن هافبک تهاجمی را نوید داد.

معرفی مفهوم POMO چارلز ریپ، رویکردی تحلیلی به فاز تهاجمی آورد و بر مناطقی از زمین که بیشترین احتمال گلزنی را داشتند، تمرکز کرد.

در دهه 1970، “توتال فوتبال” هلندی بر سیالیت و تطبیق‌پذیری تأکید داشت، با یک حمله سه‌جانبه که دائماً برای بی‌ثبات کردن دفاع حریف حرکت می‌کرد.

یوهان کرایف این را به تصویر کشید و نمایانگر آزادی موقعیتی بود که مشخصه این فلسفه بود.

در مقابل، آث میلان آریگو ساکی سیستمی با دو مهاجم مرکزی را اتخاذ کرد و در عین حال اصول سازماندهی جمعی و پرس هماهنگ را حفظ کرد.

این دو مهاجم به صورت مکمل یکدیگر کار می‌کردند و با حرکات هماهنگ، فضا ایجاد می‌کردند و حملات را به پایان می‌رساندند.

این دو مکتب فکری میراث قابل توجهی از خود به جا گذاشتند و بر انتخاب بین سیستم‌های دو مهاجم یا سیستمی با یک مهاجم مرکزی که توسط دو مهاجم کناری پشتیبانی می‌شود، تأثیر گذاشتند.

در بخش‌های بعدی، مزایا و معایب هر سیستم را تجزیه و تحلیل خواهیم کرد و ارزیابی خواهیم کرد که چگونه ویژگی‌های بازیکن و نیازهای تاکتیکی، مناسب‌ترین رویکرد تهاجمی را تعیین می‌کنند.

سیستم دو مهاجم در فوتبال:

سیستم دو مهاجم، با وجود اینکه تحت تأثیر تحولات فوتبال مدرن قرار گرفته است، همچنان یک انتخاب تاکتیکی قابل توجه است.

در مقایسه با افزایش استفاده از یک مهاجم تک مهاجم که توسط مهاجمان کناری یا هافبک‌های تهاجمی پشتیبانی می‌شود، زوج تهاجمی راه‌حل‌های متفاوتی ارائه می‌دهد.

این سیستم اغلب با هدف ایجاد برتری عددی و بهره‌برداری از حرکات ترکیبی برای دستکاری خطوط دفاعی حریف انجام می‌شود.

اثربخشی این سیستم به مکمل بودن بین مهاجمان بستگی دارد.

ترکیب‌هایی مانند یک مهاجم فیزیکی و یک مهاجم سریع و تکنیکی می‌توانند دفاع‌های بلند را به چالش بکشند.

در مقابل، دو مهاجم متحرک و پویا، ایجاد فضا از طریق حرکات مداوم بدون توپ و چرخش‌های موقعیتی را ترجیح می‌دهند.

مهاجم فیزیکی + مهاجم دوم متحرک:

یکی از کلاسیک‌ترین ترکیب‌ها در سیستم دو مهاجم، یک مهاجم فیزیکی است که در حفظ توپ تخصص دارد و در کنار یک مهاجم دوم با تحرک بیشتر و همه‌کاره‌تر قرار می‌گیرد.

اولین مهاجم، که اغلب یک نقطه مرجع مرکزی است، وظیفه محافظت از توپ، پیروزی در دوئل‌های هوایی و پاس به هم‌تیمی‌ها از طریق دفع توپ و پاس‌های سریع را بر عهده دارد.

از سوی دیگر، مهاجم دوم از چابکی خود برای حرکت در اطراف شریک خود، به دنبال دفع توپ یا حمله به فضای ایجاد شده استفاده می‌کند.

وقتی مهاجم مرکزی توپ را پشت به دروازه نگه می‌دارد و به سرعت ارسال می‌کند، مهاجم دوم می‌تواند به فضاهای باز شده نفوذ کند یا یک توپ اضافی برای هافبک‌ها فراهم کند.

علاوه بر این، توانایی تیم در تناوب بین پاس‌های کوتاه و حملات مستقیم به آن اجازه می‌دهد تا در بازی تهاجمی خود غیرقابل پیش‌بینی باقی بماند.

نمونه اخیر این پویایی، جفت شدن روملو لوکاکو و لائوتارو مارتینز است که توسط آنتونیو کونته در اینتر استفاده می‌شود.

لوکاکو به عنوان نقطه مرجع فیزیکی عمل می‌کرد و لائوتارو با حرکات سریع و تهاجمی به فضاها حمله می‌کرد.

لوکاکو، با توانایی‌هایش او که برای محافظت از توپ و پیروزی در دوئل‌های هوایی بازی می‌کرد، به عنوان مرجع تهاجمی مرکزی عمل می‌کرد، مدافعان مرکزی را به خود جذب می‌کرد و فضا را برای لاوتارو آزاد می‌کرد.

لاوتارو به لطف چابکی خود از این فضاها برای انجام دویدن یا ضربات نهایی استفاده کرد.

مکمل بودن آنها باعث شد اینتر در فصل 2020/2021 عنوان قهرمانی سری آ را کسب کند و این دو نفر را به یکی از ترسناک‌ترین زوج‌های تهاجمی در سری آ تبدیل کند.

حرکت‌های دو مهاجم

دو مهاجم متحرک
نمونه اخیر این پویایی، زوج آنتوان گریزمان و جولیان آلوارز در اتلتیکو مادرید است.

گریزمان، با دید بازی و توانایی حرکت بین خطوط، و آلوارز، سریع و نافذ، حمله‌ای غیرقابل پیش‌بینی ایجاد کردند که در آن چرخش و حرکت مداوم بین موقعیت‌ها، فضاهای حیاتی را برای دویدن‌های هافبک‌ها آزاد می‌کرد.

این نوع حمله پویا، بدون نقاط مرجع ثابت، مدافعان حریف را مجبور می‌کند تا برای جلوگیری از غرق شدن در سرعت و غیرقابل پیش‌بینی بودن حرکات، یک دفاع عمیق‌تر اتخاذ کنند. فقدان یک مهاجم مرکزی ایستا، حفظ یارگیری فشرده را برای مدافعان دشوارتر می‌کند و احتمال ایجاد شکاف برای بهره‌برداری را افزایش می‌دهد.

این تحرک مداوم بین دو مهاجم به تیم اجازه می‌دهد تا یک بازی تهاجمی روان را حفظ کند و همیشه گزینه‌های جدیدی ایجاد کند. حرکات مکمل آنها نه تنها دفاع حریف را بی‌ثبات می‌کند، بلکه مشارکت هافبک‌ها را نیز تشویق می‌کند، که می‌توانند به فضاهای باز شده نفوذ کنند و یا بازی تهاجمی را به پایان برسانند یا از آن پشتیبانی کنند.

بنابراین تیم غیرقابل پیش‌بینی می‌شود، که مقابله با آن با چیدمان‌های دفاعی سنتی دشوار است.

دو مهاجم مرکزی

در مورد دو مهاجم مرکزی ایستا و فیزیکی دیگر، این ترکیب اغلب به عنوان یک گزینه در طول مسابقه‌ای استفاده می‌شود که تیم حریف ساختار خوبی دارد و شکستن آن از طریق بازی‌سازی دشوار است.

بهترین مدرسه فوتبال در کرج

بهترین مدرسه فوتبال باغستان کرج

بهترین مدرسه فوتبال در گوهردشت کرج

بهترین مدرسه فوتبال در عظیمیه کرج

یک مثال بارز، زوج زلاتان ابراهیموویچ و اولیویه ژیرو در آث میلان است.

ابراهیموویچ، با حضور فیزیکی چشمگیرش، به عنوان نقطه مرجع مرکزی عمل می‌کرد، توپ را نگه می‌داشت و در دوئل‌های هوایی پیروز می‌شد. ژیرو با وجود سبک بازی مشابه، کمتر از یک مهاجم متحرک حرکت می‌کرد و عمدتاً بر بازی دفاعی و حمایت از شریک خود تمرکز داشت.

در شرایطی که حریف با یک دفاع فشرده آرایش می‌گیرد، تیم می‌تواند به این گزینه ایستاتر متوسل شود و از قد و قدرت مهاجمان برای جستجوی گل از طریق ارسال از کناره‌ها استفاده کند. حملات زمینی و ضربات سر برای حفظ مالکیت و ایجاد موقعیت، حتی در غیاب حرکات سریع یا ترکیب‌های فشرده بین بازیکنان، بسیار مهم می‌شوند.

در فاز دفاعی، دو مهاجم نقش حیاتی در پرسینگ بالا و چیدمان‌های دفاعی فشرده ایفا می‌کنند.

آنها به اولین خط فشار در پرسینگ بالا تبدیل می‌شوند و سعی می‌کنند بازی‌سازی از عقب را محدود کنند و پاس‌های حیاتی به مرکز یا بازیساز حریف را قطع کنند.

هماهنگی آنها کلیدی است، یک مهاجم با توپ به مدافع فشار می‌آورد و دیگری مسیرهای پاس را پوشش می‌دهد یا بازی را به کناره‌ها می‌فرستد.

این پرس هماهنگ، شانس بازپس‌گیری توپ در نزدیکی دروازه حریف را افزایش می‌دهد و فرصت‌هایی برای حمله سریع ایجاد می‌کند.

آمارها تأیید می‌کنند که تیم‌هایی که از دو مهاجم در پرسینگ استفاده می‌کنند، در مقایسه با تیم‌هایی که از یک مهاجم استفاده می‌کنند، توپ را ۲.۴ برابر نزدیک‌تر به دروازه بازیابی می‌کنند (Opta، ۲۰۲۳).

مهاجمان در یک موقعیت فشرده در یک بلوک پایین قرار می‌گیرند و تضمین می‌کنند که هرگونه بازیابی توپ می‌تواند برای ضدحمله‌های سریع مورد استفاده قرار گیرد.

اگرچه آنها باید عقب‌تر بمانند، حرکت روان آنها برای حمله سریع به عمق و بهره‌برداری از هرگونه شکاف ضروری است.

توانایی آنها در حمله سریع به خط دفاعی پس از بازپس‌گیری مالکیت توپ، کلید تبدیل فاز دفاعی به یک فرصت حمله است و به تیم اجازه می‌دهد تا به سرعت به حمله منتقل شود.

در سال‌های اخیر، فوتبال از سیستم کلاسیک دو مهاجم به سیستمی با یک مهاجم مرکزی که توسط یک هافبک تهاجمی مرکزی (CAM) پشتیبانی می‌شود، تغییر یافته است.

نقش مهاجم دوم، که زمانی برای حمایت از مهاجم مرکزی بین خطوط حرکت می‌کرد، به تدریج در خط میانی ادغام شده است.

CAM سیالیت بیشتری را فراهم می‌کند و به عنوان رابط بین خط میانی و حمله عمل می‌کند و قابلیت عقب‌نشینی بیشتر برای دریافت توپ و کمک به بازیسازی را دارد.

این نقش، سیستم تک مهاجم را پویاتر کرده و امکان تعادل بهتر و افزایش سیالیت در انتقال‌های تهاجمی را فراهم می‌کند.

CAM همچنین این سیستم را قادر ساخته است تا به یک سیستم تک مهاجم مرکزی تبدیل شود و استحکام تهاجمی را حفظ کند و در عین حال اطمینان حاصل کند که مهاجم منزوی نیست.

در عوض، در مراحل مختلف بازی پشتیبانی مداوم دریافت می‌کند.

یک مهاجم تک‌نفره با دو بازیکن کناری

سیستم با یک مهاجم مرکزی و دو مهاجم کناری، یک پیکربندی تاکتیکی است که با وجود تکامل در چارچوب فوتبال مدرن، همچنان به دلیل توانایی‌اش در ایجاد راه‌حل‌های تهاجمی پویا و غیرقابل پیش‌بینی، مرتبط است.

اثربخشی این سیستم به توانایی بازیکنان در اجرای حرکات روان و هماهنگ بستگی دارد.

وینگرها فقط بازیکنان کناری نیستند؛ آنها به مهاجمان اضافی تبدیل می‌شوند که وظیفه ایجاد و بهره‌برداری از فضا برای مهاجم مرکزی را بر عهده دارند.

در این سیستم، مهاجم مرکزی باید یک بازیکن کامل باشد که بتواند هم به عنوان نقطه مرجع تهاجمی و هم به عنوان رابط بین خط میانی و حمله عمل کند.

توانایی او در بازی با پشت به دروازه، محافظت از توپ، ایجاد موقعیت‌های دفاعی و ایجاد فضا برای وینگرها و هافبک‌ها ضروری است.

نقش سنتی یک مهاجم که صرفاً بر تمام کردن در محوطه جریمه متمرکز است، اکنون منسوخ شده است.

در این پیکربندی، مهاجم مرکزی در بازیسازی نیز نقش دارد و اغلب برای شرکت در بازی‌سازی و پشتیبانی از بازی ترکیبی با هافبک‌ها، عقب‌تر می‌رود.

وینگرها دریبل‌زن‌های ماهری هستند که می‌توانند در موقعیت‌های تک به تک با مدافعان مقابله کنند.

این بازیکنان اغلب می‌توانند با دور زدن یارگیر مستقیم خود و حرکت به سمت داخل به سمت دروازه، برتری عددی ایجاد کنند.

دریبل زدن به آنها اجازه می‌دهد تا خطر ایجاد کنند و برای مهاجم مرکزی که می‌تواند از فضای ایجاد شده بهره‌برداری کند، و برای هافبک‌ها که می‌توانند به فضاهای آزاد فرار کنند، فضا ایجاد کنند.

توانایی آنها در عبور از مدافعان و مدیریت توپ تحت فشار، تیم را غیرقابل پیش‌بینی‌تر و خطرناک‌تر می‌کند.

یکی از جنبه‌های کلیدی وینگرهای مدرن، استفاده از پای معکوس است.

بازی با پای قوی‌ترشان در سمت مقابل به آنها اجازه می‌دهد تا با توپ به داخل نفوذ کنند و به دنبال فرصت‌های شوت از راه دور یا از طریق توپ برای مهاجم مرکزی یا هافبک‌های در حال ورود باشند.

این حرکت یک مزیت دوگانه ارائه می‌دهد: از یک طرف، مدافعان را به سمت خود می‌کشاند و فضا را برای هم‌تیمی‌ها آزاد می‌کند؛ از طرف دیگر، فضایی برای هم‌پوشان ایجاد می‌کند تا همپوشانی کنند.

پیشروی مدافع کناری اغلب نتیجه مستقیم این حرکات است، زیرا وینگر به داخل نفوذ می‌کند و به مدافع کناری اجازه می‌دهد تا بدون یارگیری به جلو حرکت کند.

این امر تیم را قادر می‌سازد تا عرض لازم را برای گسترش خط دفاعی حریف حفظ کند و فضاهای بیشتری در مرکز ایجاد کند.

با این حال، در برخی موقعیت‌ها، وینگرها با پای طبیعی خود بازی می‌کنند و ترجیح می‌دهند حرکات خطی به سمت خط کناری برای ارسال سانتر انجام دهند.

این رویکرد به ویژه در برابر دفاع‌های کم ارتفاع و فشرده مفید است، جایی که برتری فیزیکی مهاجم مرکزی می‌تواند به حداکثر برسد.

وینگرهای پا طبیعی، با توانایی سانتر در حین دویدن، به تیم اجازه می‌دهند تا حضور خود را در محوطه جریمه افزایش دهند و دفاع را مجبور به مقابله با توپ‌های خطرناک به داخل محوطه جریمه کنند.

اثربخشی وینگرها در ایجاد عرض و بی‌ثبات کردن دفاع حریف مستقیماً با دویدن‌های هافبک‌ها مرتبط است.

وقتی وینگرها موفق می‌شوند عرض را حفظ کنند یا با حرکات خود مدافعان را جذب کنند، فضاهای ارزشمندی برای دویدن‌های مرکزی باز می‌شود.

حرکات تک مهاجم

یک راه حل ترکیبی همچنین زمانی موثر است که تیمی بخواهد حضور تهاجمی خود را بدون به خطر انداختن تعادل دفاعی افزایش دهد.

یک مثال قابل توجه، ماریو مانژوکیچ در یوونتوس تحت هدایت ماسیمیلیانو آلگری در فصل 2016/2017 است.

مانژوکیچ در دفاع به عنوان وینگر چپ بازی می‌کرد و به پوشش و تضمین برتری عددی در موقعیت‌های دفاعی کمک می‌کرد.

با این حال، موقعیت او در حمله به طور اساسی تغییر کرد: مانژوکیچ به جلو حرکت می‌کرد تا با گونزالو هیگواین در محوطه جریمه همکاری کند و عملاً یک حمله دو نفره تشکیل دهد.

این حرکت به یوونتوس اجازه می‌داد تا حضور هوایی بیشتری داشته باشد و شانس گلزنی آنها را از سانترهای ارسالی از جناح مقابل افزایش دهد.

با تکامل سیستم با یک مهاجم تک و دو مهاجم کناری، شماره ۹ کاذب می‌تواند ظهور کند.

به جای ایفای نقش یک نقطه مرجع مرکزی سنتی، شماره ۹ کاذب برای دریافت توپ بین خطوط به عقب‌تر می‌رود و برتری عددی در خط میانی ایجاد می‌کند و ساختار دفاعی حریف را بی‌ثبات می‌کند.

این حرکت فضاهای ارزشمندی را برای وینگرهایی که می‌توانند به داخل نفوذ کنند یا به عمق حمله کنند، و برای هافبک‌هایی که فرصت‌های بیشتری برای دویدن به داخل محوطه جریمه دارند، باز می‌کند.

یک نمونه بارز، لیونل مسی در بارسلونا تحت هدایت پپ گواردیولا است که نقش شماره ۹ کاذب او پویایی تهاجمی تیم را برجسته می‌کرد.

به طور مشابه، روبرتو فیرمینو در لیورپول تحت هدایت یورگن کلوپ این پست را با هوش تاکتیکی بالایی بازی می‌کرد، دویدن‌های محمد صلاح و سادیو مانه را تسهیل می‌کرد و به سیالیت حمله سیستم کمک می‌کرد.

در دفاع، سیستمی با یک مهاجم مرکزی و دو وینگر نیاز به سازماندهی دقیق و حرکات هماهنگ برای تضمین فشردگی و پوشش فضاها دارد.

مهاجم مرکزی اغلب نقش مدافع اول را بر عهده می‌گیرد و با اعمال فشار مستقیم بر مدافعان میانی یا بازیساز حریف، سرعت بازی‌سازی را کاهش می‌دهد.

با این حال، به عنوان تنها مرجع تهاجمی، فشار او باید هوشمندانه باشد و بازی حریف را به سمت کناره‌ها یا مناطق کم‌خطرتر هدایت کند.

وینگرها نقش حیاتی در فاز دفاعی دارند و به پرسینگ بالا و پوشش جانبی کمک می‌کنند.

وقتی تیم تصمیم می‌گیرد به جلو پرس کند، وینگرها باید مسیرهای پاس به مرکز را ببندند و توپ را به سمت دروازه حریف هدایت کنند.

بازی حریف به سمت کناره‌ها، جایی که فشار جمعی مؤثرتر می‌شود.

توانایی آنها در بازیابی توپ و سرعت آنها در بازگشت به عقب، کلید جلوگیری از ضدحملات سریع حریف است.

در یک دفاع با دفاع پایین یا متوسط، وینگرها به عقب برمی‌گردند تا بسته به موقعیت، یک خط پنج یا چهار نفره تشکیل دهند.

این چیدمان دفاعی، پوشش بیشتری در کناره‌ها ایجاد می‌کند، از مدافعان کناری محافظت می‌کند و عبور یا حمله حریف را محدود می‌کند.

علاوه بر این، وینگرها باید آماده باشند تا به سرعت یک موقعیت دفاعی را به یک انتقال تهاجمی تبدیل کنند و از سرعت خود برای ضدحمله استفاده کنند.

تیم‌هایی که از این سیستم دفاعی استفاده می‌کنند، اغلب در انتقال‌های سریع، اثربخشی بالاتری نشان می‌دهند، به طوری که به طور متوسط ​​۳۲٪ از بازیابی توپ در عرض ۱۰ ثانیه به فرصت‌های تهاجمی تبدیل می‌شود (منبع: Opta، ۲۰۲۳).

مزایا و معایب
مقایسه بین سیستم دو مهاجم و یک مهاجم مرکزی که توسط دو وینگ پشتیبانی می‌شود، مزایا و معایب مشخصی را برجسته می‌کند و انتخاب را بر اساس ویژگی‌های تیم و اهداف تاکتیکی تعیین می‌کند.

سیستم دو مهاجم، حضور تهاجمی بیشتری را فراهم می‌کند، به این صورت که دو بازیکن با هم برای ایجاد فضا و انجام حرکات تمام‌کننده همکاری می‌کنند.

این رویکرد، ترکیب‌های سریع و تبادلات نزدیک را تسهیل می‌کند و حفظ یارگیری فشرده را برای مدافعان حریف دشوارتر می‌سازد.

علاوه بر این، نقش‌های مکمل مهاجمان، امکان بهره‌برداری از قدرت بدنی و سرعت را با یک مهاجم مرکزی ایستاتر و یک مهاجم دوم متحرک فراهم می‌کند.

با این حال، این سیستم می‌تواند برتری عددی در خط میانی را قربانی کند و کنترل مالکیت توپ را در برابر تیم‌هایی با خط میانی فشرده دشوارتر سازد.

در حالی که از پرسینگ بالای مؤثرتر با دو مهاجم بهره‌مند می‌شود، فاز دفاعی خطر قرار گرفتن تیم در معرض ضدحملات سریع را به همراه دارد.

از سوی دیگر، سیستم با یک مهاجم مرکزی و دو وینگر، تعادل بهتری بین دفاع و حمله ارائه می‌دهد.

مهاجم مرکزی نه تنها به عنوان یک تمام‌کننده عمل می‌کند، بلکه به عنوان یک نقطه مرجع برای دفع توپ و بازی پیوندی نیز عمل می‌کند.

وینگرها، که اغلب با پای ضعیف‌تر خود بازی می‌کنند، می‌توانند برای شوت‌زنی به داخل زمین بروند یا در مناطق مرکزی برتری عددی ایجاد کنند.

این رویکرد برای تیم‌هایی که بر مالکیت توپ و ایجاد فضا از طریق حرکات بدون توپ تمرکز دارند، ایده‌آل است.

از نظر دفاعی، حضور دو وینگر امکان پوشش جانبی بهتر را فراهم می‌کند و گزینه‌های حمله حریف را کاهش می‌دهد.

با این حال، فقدان یک مهاجم دوم می‌تواند گزینه‌ها را در محوطه جریمه، به ویژه در برابر دفاع‌های فشرده، محدود کند.

انتخاب بین این دو سیستم به شدت به زمینه تاکتیکی و ویژگی‌های بازیکنان بستگی دارد.

برخی از تیم‌ها ممکن است رویکردی ترکیبی را اتخاذ کنند و بسته به مرحله بازی یا حریف، بین این دو پیکربندی متناوباً استفاده کنند.

این انعطاف‌پذیری، روند فوتبال مدرن را در فراتر رفتن از تعاریف سفت و سخت نقش و تمرکز بر وظایف خاص محول شده به بازیکنان نشان می‌دهد.

از مهاجمان، که زمانی به طور مشخص به مهاجمان مرکزی و دوم طبقه‌بندی می‌شدند، اغلب خواسته می‌شود که به طور فعال در بازی‌سازی، پرس دفاعی و دویدن‌های بدون توپ مشارکت کنند.

به طور مشابه، وینگرها دیگر فقط دریبل‌زن یا سانترکننده نیستند، بلکه بازیکنان کاملی هستند که قادر به سازگاری با موقعیت‌های مختلف هستند.

این رویکرد پویا، مبتنی بر تطبیق‌پذیری و هوش تاکتیکی، همچنان به شکل‌دهی تکامل استراتژی‌های تهاجمی و دفاعی فوتبال معاصر ادامه می‌دهد.

برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد تاکتیک های فوتبال و کسب بینش از مربیان در بالاترین سطح، سایت های فوراستادی 4STUDY.IR ، ساکر آکادمی، وبلاگ باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز را  مطالعه کنید.

باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز، به عنوان بهترین مدرسه فوتبال کرج تلاش دارد تا همگام با تمرینات بهترین آکادمی های فوتبال دنیا جلو رفته و استعدادهای بهتررا به فوتبال ملی و باشگاهی ایران معرفی کند. شما نیز می توانید عضو باشگاه درفک البرز شده و در مسیر حرفه ای شدن قدم بردارید.

پاسخ دهید