چرا به استراتژی نیاز داریم؟
قبلا در اینجا و اینجا در مورد استراتژی صحبت کرده بودم. فایل هایی را برای دانلود قرار دادم که مربوط به درس مدیریت استراتژیک پیشرفته و استاد گرانقدرم آقای دکتر موسی خانی می باشد.
در این درس می خواهم تا کمی در مورد این موضوع صحبت کنم که چرا شرکتها به استراتژی نیاز دارند.
همه ی ما خوب می دانیم دنیای امروز به شدت متغیر و پر تلاطم است. سال های دهه ی 1940 و 1950 سال هایی بود که شرکت های از برنامه ریزی بلند مدت بهره می بردند، بدون اینکه نیاز پیدا کنند تا برنامه ی خود را تغییر دهند.
اما امروز آیا برنامه ریزی بلند مدت می تواند موفقیت سازمان را در پی داشته باشد. همان نگاه نقد آمیز هرزبرگ اینجا خودنمایی می کند. امروز برنامه ریزی بلند مدت مانع قدرت انعطاف پذیری در برابر تغییرات دیوانه کننده و اساسی می شود.
قبلا بیشتر شرکت ها بیش از آنکه به عوامل درونی توجه کنند، به عوامل بیرونی توجه می کردند. امروز عوامل درونی اهمیت بسیار بیشتری دارد، نگاه منبع محور از همین جا می آید. نگاهی که می گوید به منابع و قابلیت های خودت توجه کن و ببین که چگونه می شود با این منابع به موفقیت دست یافت. سال هاست که در مورد نظریه اقتضایی صحبت می شود، نظریه ای که می گوید بهترین روش مدیریت و ساماندهی وجود ندارد، بلکه با توجه به شرایط و بخصوص مشخصات محیط می توان مدیریت و ساماندهی مناسب را اتخاذ نمود.
اما اگر به سوال بالا پاسخ بدهم باید به سه دلیل ذیل اشاره کنم:
- ما به استراتژی نیاز داریم چون استراتژی همکاری را تسهیل می کند.
- ما به استراتژی نیاز داریم چون باعث می شود تصمیمات بهتری بگیریم و پشتیبان تصمیم گیری ما است.
- ما به استراتژی نیاز داریم چون کمک می کند به اهداف بلند مدت خود برسیم و یا در مسیر و جهت آن باشیم.
بگذارید در مورد اول کمی بیشتر توضیح دهم. اگر استراتژی در سازمان وجود نداشته باشد هر کس از زاویه ی دید خود به مسائل توجه می کند. مالی همه چیز را در هزینه ها می بیند، تولید به کیفیت توجه می کند، بازاریابی به تنوع محصول و تبلیغات و سرعت ارسال کالا فکر می کند و همه ساز خود را می زنند. اما وقتی استراتژی وجود داشته باشد و از همه مهمتر نه فقط در اندیشه ی مدیران رده بالای سازمان، بلکه در پایین ترین سطوح سازمان پیاده سازی شده باشد، شاهد آن خواهیم بود که نظرات برای یک هدف همسو خواهد شد.
در سال 1997 کامپیوتر دیپ بلو، متعلق به شرکت IBM موفق شد، گری کاسپاروف معروف و قهرمان شطرنج را شکست دهد.
کامپیوتر اطلاعات و قدرت پردازش وسیعی دارد، اما انسان از محدودیت شناختی رنج می برد. محدودیت هایی که با کمک استراتژی کاهش می یابد و کمک می کند تا تصمیماتی معقول اتخاذ کنیم.
استراتژی فقط در مورد زمان حال نیست، بلکه در مورد آینده نیز راه طریق را نشان می دهد. بُمب را به خاطر بسپارید. استراتژی باید اهداف بزرگ، مهیچ و به سختی قابل دستیابی را در تاروپود سازمان جاری سازد.
پاسخ دهید
برای ارسال نظر باید وارد شوید.