به حداکثر رساندن پتانسیل در فوتبال (مربیگری روز فوتبال)

به حداکثر رساندن پتانسیل در فوتبال

نقطه نظرات ارزشمند دین هولدن سرمربی فوتبال در لیگ های انگلیس

احتمالاً در حال حاضر بیشتر از زمانی که مدیریت می کنم، بازی ها را تماشا می کنم.

به عنوان یک مدیر، شما روی تمرین، بازی بعدی و حریف متمرکز هستید. در حال حاضر، روزی دو یا سه بازی در Wyscout تماشا می‌کنم. من در مورد تیم‌ها یاد می‌گیرم، در مورد بخش‌ها یاد می‌گیرم، برای کار بعدی‌ام آماده می‌شوم. من بچه‌ها را در مدرسه رها می‌کنم، یک ساعت به یوگا می‌روم و سپس مشغول تماشای بازی‌ها هستم.

هولدن مجوز حرفه ای یوفا خود را در سال 2016 در سن 37 سالگی به دست آورد.
عصر هم به بازی می روم. اخیراً یک شب، به بارنزلی رفتم تا بازی وایکامب را تماشا کنم. اوایل آن روز، من با لی کارسلی و کارکنان زیر 21 سال انگلیس در پارک سنت جورج بودیم.

وقتی به دیدار تیم انگلیس با ایرلند شمالی رفتم به لی برخورد کردم. اولین بار بود که همدیگر را می دیدیم، اما او پادکستی را شنیده بود که من ساخته بودم و به من گفت: “قبلاً از داستان شما خبر نداشتم، اما چیزهای واقعاً خوبی در مورد شما شنیده ام.”

بنابراین او از من دعوت کرد تا با او و کادرش یک مصاحبه فنی داشته باشم و در مورد اردوی قبلی زیر 21 سال آنها صحبت کنم. پنج ساعت درخشان بود.

“شما فکر می کنید که می دانید آنچه را که می دانید، اما من ذهن باز هستم. این یک ورزش متفاوت از 10، 15 سال پیش است.”

می بینید، وقتی بین کارها هستید، می توانید تا حد زیادی در ذهن خود باشید، بنابراین مهم است که تیزبینی داشته باشید. از کنفرانس شمال تا لیگ برتر، من در همه سطوح به بازی‌ها می‌روم. من دوست دارم به یک بازی بروم و پس از آن دوباره آن را تماشا کنم – می توانید چیزهایی را که در آن زمان ندیده اید، ببینید. مکث، عقب، ساختن کلیپ، یادداشت برداری.

من برایتون را زیاد تماشا کرده ام. اولین باری که آنها را زنده دیدم چند ماه پیش در اولدترافورد بود. من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، به تماشای آنها در مارسی در لیگ اروپا رفتم. و من واقعا از تماشای لستر مقابل بلکبرن لذت بردم. راهی که انزو مارسکا به آنجا رفته و سبک واقعی بازی را به دست آورده است، من را شیفته خود می کند.

من همچنین ایپسویچ را عمیقا تماشا کرده ام. کیران مک کنا زمانی که در منچستریونایتد بود به نوعی مربی برای من شد. تیم ایپسویچ او در لیگ یک فوق العاده بود. آنها در تابستان به سختی جذب تیم شدند، اما همچنان در چمپیونشیپ مسلط هستند.

از نظر تاکتیکی خیلی چیزها یاد گرفته ام. شما فکر می کنید آنچه را که می دانید می دانید، اما من ذهن باز هستم. این ورزش متفاوت از 10، 15 سال پیش است. مردم در مورد تشکیلات صحبت می کنند، اما چرخش هایی در همه جا در جریان است. لستر در سرتاسر زمین بلکبرن را نشانه رفته بود. شما مدافعان میانی دارید که به مناطق دفاع کناری می روند و از آن جا عبور می کنند. کارهایی که 10 سال پیش به شما یاد داده بودند که انجام ندهید.

وقتی اکنون بازیکنان را توسعه می دهید، آنها به مهارت های فنی بسیار زیادی نیاز دارند. به مدافعان کناری نگاه کنید. آنها باید بتوانند مانند یک هافبک توپ را دریافت کنند – مانند یک پپ گواردیولا، مانند یک سرخیو بوسکتس.

گری نویل یک بازیکن سطح بالا بود، اما او یک مدافع کناری بالا و پایین بود. او به دیوید بکهام خدمت می کرد و دورش می گرفت. شما هرگز نمی توانید تصور کنید که نویل مانند ترنت الکساندر-آرنولد در وسط بازی کند.

“آن شب، پایم در شفیلد یونایتد شکست. این یک نقطه عطف بزرگ در حرفه من بود.”

از منظر مدیریتی، باید در نظر بگیرید که چگونه این تحولات را مدیریت می کنید. چگونه تیم خود را مقابل لسترسیتی مارسکا قرار می دهید؟ اگر مرد در مقابل مرد بروید، چه شکلی است؟

من این نوع سوالات را زیاد برای خودم مطرح می کنم و خودم را در بحث و گفتگو با اهالی فوتبال نگه می دارم. من مرتباً با آنتونی هیز، دستیارم در چارلتون که فقط مغز فوتبال است، ملاقات می کنم.

ما روی یک تابلوی تاکتیک می نشینیم و سناریوها را مرور می کنیم. اگر ما به اینجا برویم و این کار را بپذیریم چه می شود؟ بسته به تیمی که مدیریت می کنید، باید با نقاط قوت بازیکنانی که دارید بازی کنید، تا زمانی که بتوانید پنجره نقل و انتقالاتی داشته باشید.

در چارلتون جسورون راک ساکی را قرضی از کریستال پالاس داشتیم. او یک بازیکن لیگ برتری است، یکی از بهترین بازیکنانی که من مربیگری کرده ام. بازیکنانی در لیگ یک هستند که به اندازه کافی خوب هستند تا در لیگ برتر بازی کنند. این که آیا آنها انجام می دهند می تواند به شرایط بستگی داشته باشد. آیا آنها آسیب دیده اند؟ آیا فرصتی نداشته اند؟

به عنوان یک بازیکن، در سال 1999 تحت هدایت سام آلاردایس در بولتون به میدان رفتم. در 20 سالگی 13 بازی در چمپیونشیپ انجام دادم و همه چیز عالی پیش می رفت. من تا چند سال بعد متوجه این موضوع نشدم، اما اورتون با پیشنهادی 500000 پوندی برای من آمد. در آن زمان، این مبلغ برای یک بازیکن جوان بسیار مناسب بود.

سپس در شفیلد یونایتد پایم شکست. این یک نقطه عطف بزرگ در حرفه من بود. 15 ماه بیرون بودم، من همه چیزم را دادم تا بتوانم 427 بازی را به عنوان یک حرفه ای انجام دهم.

اگر پایم نمی‌شکست، شاید به اورتون می‌رفتم. یا ممکن بود در تیم بولتون که به لیگ برتر صعود کرد، با ایدور گودیانسن، جی جی اوکوچا و یوری جورکایف بمانم.

من دوست دارم درک درستی از بازیکنان و داستان زندگی آنها پیدا کنم. روانشناسی من را مجذوب خود می کند و درک می کنم که هر بازیکنی به چه چیزی نیاز دارد. مثل مدرسه قدیمی نیست، جایی که مدیر وارد می شد و یک صحبت تیمی سریع انجام می داد. بعد باید می رفتی و راهت را پیدا می کردی.

زمانی که من بازی می‌کردم جلسات انفرادی زیادی برگزار نمی‌شد، اما من خیلی دوست دارم بدانم چه چیزی بازیکنان را وادار می‌کند. وقتی شما این ارتباط را با یک بازیکن، با کادرفنی برقرار می کنید و می بینید که آنها هر روز بهترین هستند، واقعاً قدرتمند است.

به همین دلیل است که من زمانی را صرف مطالعه رهبران خارج از فوتبال کرده ام. با 28 سال کار در این بازی، از روزی که مدرسه را ترک کردم، متوجه شدم فوتبال را می توان نهادینه کرد. بازی بسیار زیاد بوده است، اما هنوز دستاوردهای بزرگی وجود دارد.

این چیزی است که از استادان در سایر حرفه ها و ورزش ها، به ویژه راگبی و NFL یاد می گیرید. من به دیدن مربی راگبی استوارت لنکستر رفتم که با لینستر موفقیت های زیادی کسب کرده است. او قبلا معلم بود و در صحبت با بازیکنان استاد است.

من دیدم که چگونه او روش بسیار خوبی برای پرسیدن سؤالات داشت که باعث ایجاد بحث و مناظره شد، اما همچنین می دانست که چه زمانی باید آن را ببندد. به عنوان یک مدیر، زمان زیادی صرف جلسات می شود: با بازیکنان، با تیم ها، با مطبوعات. بنابراین مشاهده استادی مانند استوارت بسیار جذاب بود.

«تصمیم گرفتم که می‌خواهم دیگران را تشویق کنم که رهبری نشان دهند»

بلافاصله پس از آن، من از دوبلین به لندن پرواز کردم تا کاپیتان سابق نیروی دریایی ایالات متحده، دیوید مارکت، را ببینم که در مورد کتاب خود، کشتی را بچرخانید. او در مورد اینکه چگونه در یک اطلاعیه کوتاه، مسئولیت یک زیردریایی هسته‌ای بد را بر عهده گرفت.

به همین دلیل بود که تصمیم گرفت ساختار رهبری را برگرداند. از پایین به بالا، او آن را از خدمه که باید از او اجازه بگیرند، تغییر داد تا آنها به او بگویند که قصد انجام چه کاری را دارند. اگر او وارد عمل نشد و نه گفت، آنها این کار را کردند. او می خواست رهبری از جانب دیگران باشد، نه فقط او.

تصمیم گرفتم که دیگران را تشویق کنم تا رهبری نشان دهند. نه به این دلیل که خوب به نظر می رسد، بلکه به این دلیل که من واقعاً به آن اعتقاد دارم.

بعد از اینکه من سرمربی بریستول سیتی شدم، از 17 بازی اول در فصل 2020/21 قهرمانی 11 بازی را بردیم. متاسفانه در نهایت 17 بازیکن با مشکل مصدومیت داشتیم. من قبلاً آن را ندیده بودم و فکر نمی کنم دوباره ببینم.

“اگرچه مالکان سزاوار این هستند که بدانند در داخل باشگاه چه می گذرد، اما در مورد انتخاب نبردها در زمان مناسب است.”

در اوایل همان سال، بازیکنان یک شبه به دلیل بیماری همه گیر متوقف شده بودند. ما برگشتیم، چند هفته فرصت داشتیم تا برای ادامه فصل آماده شویم، سپس یک استراحت سه هفته ای تا پیش فصل بعدی وجود داشت. بعدها همه این مشکلات تاندون را داشتیم.

گفتم: «بیایید این موضوع را بررسی کنیم، زیرا نمی‌خواهیم ادامه پیدا کند.» اما در آن زمان سیاست های خارج از میدان زیادی در جریان بود. شما افرادی را در ساختمان می خواهید که بگویند: “من متوجه نشدم، خوب.” بدون دستور کار، بدون “در مسیر خود بمانید”. من اینطوری هستم.

وظیفه من این بود که نگرانی ها را برای افراد بالای سرم مطرح کنم. اما در زمانی بود که ما پنج بازی را در چرخش شکست داده بودیم، بنابراین موقعیت من ضعیف بود. من از انجام این کار پشیمان نیستم، زیرا بازیکنان ارشد به سراغ من می آمدند و نگرانی های خود را مطرح می کردند. در حال حاضر، از نظر نحوه برخوردم با مالک باشگاه فوتبال، با آن برخورد متفاوتی دارم. اگرچه مالکان شایستگی این را دارند که بدانند در داخل باشگاه چه می گذرد، اما این در مورد انتخاب جنگ در زمان مناسب است.

بعد از بریستول سیتی به استوک رفتم، جایی که با مایکل اونیل کار کردم. فوق العاده بود من خودمختاری زیادی کسب کردم، از نظر جلسات تیمی که بر عهده گرفتم، مسئولیت های رسانه ای و مربیگری بسیار زیاد، زیرا مایکل لزوماً همیشه در زمین چمن نبود.

وقتی مایکل رفت، من هدایت تیم اصلی را بر عهده گرفتم و بر اولین برد خارج از خانه فصل نظارت کردم. متأسفانه، الکس نیل، مدیر جدید، زمانی که هدایت را برعهده گرفت، نمی خواست من در این سمت بمانم، رئیس، جان کوتس، با من بسیار خوب بود. من از کار کردن برای او لذت بردم، آنجا را دوست داشتم و از بازگشت لذت می برم، زیرا به نظر می رسد کار ناتمام است.

به عنوان یک رهبر، شما باید الگو باشید تا مطابق با ارزش ها و باورهای خود رفتار کنید. من اولین ورود و آخرین بیرون خواهم بود، هر روز. این یک امر داده شده است. احساس می‌کنم این دوربین را روی شانه‌ام دارم و می‌دانم که به اندازه کافی سخت کار می‌کنم، با مردم به روش درست رفتار می‌کنم و تصمیم‌های بزرگ می‌گیرم. همیشه احساس می‌کنم که اگر این کار را نکنم، دوربین در نقطه‌ای مرا می‌گیرد و می‌گوید: «داری خودت را گول می‌زنی.» این ناشی از تربیت من است.

این در مورد جزئیات است، نه واگذاری همه چیز به شانس. امروز باید تا آنجا که می تواند خوب باشد. اینطور نیست که یک شنبه با یک تیم خوب حرکت کنید و پیروز شوید.

از نظر تاکتیکی، می خواهم ببینم تیمم بر مالکیت توپ مسلط است، اما رو به جلو بازی کند و فوتبال هیجان انگیزی بازی کند. اگر توپ را از دست بدهیم، بازیکنان باید به هواداران نشان دهند که چه چیزی را نمایندگی می کنند – تیمی که دنبال توپ می رود و متعهد است.

زمانی که من مسئولیت چارلتون را بر عهده گرفتم، قبل از شروع هر تاکتیکی، این بود که مردم را دور هم جمع کنیم. وقتی تیمی را در دست می گیرید که در حال مبارزه هستند، بازیکنانی هستند که کنار گذاشته شده اند، کارکنانی که عشق خود را نسبت به این کار از دست داده اند، زیرا در آن شرکت نکرده اند، چیزهایی از این دست.

“پیام های حمایتی که از طرف هواداران چارلتون گرفته ام کاملاً خارق العاده بوده است”

در اولین بازیم که به عنوان سرمربی بودم، کاپیتان جیدن استاکلی را کنار گذاشتم و بازوبند را به دابسون دادم. من همچنین نقش دانیل کانو 18 ساله را در جلو بازی کردم. کانو سریع است و می‌خواهد پشت سرش بدود و آن روز پاس گل ما را گرفت. من با بازیکنان جوان بازی کردم زیرا احساس می کردم آنها شایسته بازی هستند، ما را هیجان زده می کنند و ما را از مشکلی که در آن قرار داشتیم خارج می کنند.

پیتر استوری در ماه فوریه به عنوان مدیر اجرایی انتخاب شد. او برای من فوق العاده بود و در برقراری ارتباط با هواداران بسیار خوب بود. زمانی که مالکان جدید وارد شدند، ما تحت یک قرارداد دو ساله کار می‌کردیم تا از لیگ یک خارج شویم – به طور ایده‌آل در سال اول – و بازی کردن با بازیکنان جوان‌تر از داخل یک آکادمی عالی شکل گرفت. مالکان نمی خواستند بالا بروند و سپس با یک تیم با تجربه پایین بیایند.

همه اینها به من این اطمینان را می دهد که برای رفتن دوباره آماده هستم. من به عنوان یک بازیکن نتوانستم به اوج برسم، اما معتقدم که اعتبار لازم برای تبدیل شدن به یک مربی واقعا خوب را دارم. من در برنامه ریزی و آماده شدن برای فرصت بعدی وسواس دارم و برای فرصت مناسب آماده خواهم شد.

دین هولدن

باشگاه و مدرسه فوتبال درفک البرز، به عنوان بهترین مدرسه فوتبال کرج تلاش دارد تا همگام با تمرینات بهترین آکادمی های فوتبال دنیا جلو رفته و استعدادهای بهتری را به فوتبال ملی و باشگاهی ایران معرفی کند. شما نیز می توانید عضو باشگاه درفک البرز شده و در مسیر حرفه ای شدن قدم بردارید.

درفک البرز 352 در فوتبال روز دنیا

پاسخ دهید