از انتزاع تا ملموس بودن ( موفقیت در ارائه ایده به سرمایه گذار)

در این درس که محتوای متفاوتی نسبت به درس های دیگر از سری خلاقیت دارد، با هم موضوع مهمی را بررسی میکنیم که میتواند در همه ی مراحل زندگی شما موثر واقع شود.

ایده های زیادی وجود دارد که میتواند به کسب و کارهای بزرگی تبدیل شود و IPO شود. اما خیلی راحت در بیان ایده ها و جلب نظر سرمایه گذاران شکست میخورد.

شاید داستان روباه و انگور را از ایساپ شنیده و خوانده باشید. داستانی که در زبان های گوناگون با مفهومی مشابه به کار برده می شود.

روباهی بر روی درختی انگوری میبیند، و تلاش میکند تا انگور را بدست آورد. دورخیز میکند، میپرد، بدون اینکه نتیجه ای داشته باشد. بعد از چند بار شکست خوردن در بدست آوردن انگور از تلاش کردن منصرف میشود و بلافاصله به عادت ما انسانها روی می آورد و تلاش بیهوده خود را توجیه میکند. که همان بهتر به انگور نرسیدم، چون خراب بود. تحقیر چیزی که قابل دستیابی نباشد، آسانتر است. 

جمله ی آبی رنگ بالا را اگر به تنهایی به کار میبردم، ممکن بود تا چند روزی در ذهن شما باقی بماند، اما بعد از آن فراموش شود، چرا که کاملا انتزاعی است و شما با هیچ یک از حواس پنچگانه آنرا لمس نمیکردید. اما حالا با این داستان ابتدای متن کمی ملموس تر شده و احتمالا در طی مدت زمان بیشتری در ذهن شما ماندگار خواهد شد.

بسیاری از چیزهایی که ما می خوانیم و آنرا فراموش میکنیم، بدلیل انتزاعی بودن و مجرد بودن است. انسان در درک مجردات به همان اندازه ضعف دارد که در درک انتزاعات ضعیف عمل میکند. امروز دیگر بیزنس پلن مثل سالهای گذشته ارزشمند نیست، امروز سرمایه گذار از شما زمانی حمایت میکند که محصول حداقلی کوچک (MVP) اما قابل اعتماد را ببیند. امروز خواندن یک متن زمانی برای خواننده ارزشمند است که در کنار تئوری ها از مثالها و سناریوها و داستان ها نیز بهره مند شود.

چند سال قبل مشخص شد، که کشورهای شرق آسیا در ریاضیات بهتر از کشورهای غربی عمل میکنند. ابتدا مفروضات مختلفی بیان شد، بعدها با آزمایشاتی که کلاسهای ریاضی در ژاپن و تایوان را در بر میگرفت، این فرضیات را تایید کرد. اما نکته ای در این آزمایشات وجود داشت، و آن ملموس ساختن درس ریاضی در کشورهای شرق آسیا برای دبستانی ها بود. معلم میخواست جمع و تفریق یاد دهد، از آجر استفاده میکرد.

5 ردیف 10 تایی از آجر را روی میز می چیند، و بعد 2 ردیف 10 تایی از آن را کم میکند، و از بچه ها سوال میکند، که الان چند آجر داریم. و بچه های دبستانی به درستی جواب میدهند: 30 تا.

همین کار در دانشگاه هم صورت میگیرد، دانشجویان ترم اولی که هنوز با حسابداری آشنا نیستند، به جای اینکه از ابتدا برای آنها حسابهای تی رسم شود، ترازنامه، و صورت سود و زیان گفته شود، با سناریو case study روبه رو میشود و مرحله به مرحله با رشد یک کسب وکار مفاهیم حسابداری را می آموزد. چرا که ملموس شدن دروس برای آن ماندگار است.

همین موضوع را در بیان کردن یک ایده برای جذب یک سرمایه گذار در نظر بگیرید.

تعداد زیادی از کودکان در کشورهای در حال توسعه به دلیل کاهش آب بدن ناشی از اسهال می میرند. سه چهارم بدن از آب تشکیل شده است، اگر کمی بیش از 10 درصد آب بدن از دست برود، اندام های حیاتی بدن از کار خواهد افتاد. شرکتهای غیرانتفاعی برای جلوگیری از مرگ کودکان، نیاز به حمایت دولتمردان آن کشورهای میزبان داشتند.

برخی در گرفتن این حمایت ها ناموفق بودند، چرا که نتوانسته بودند تا ایده های ملموسی بیان کنند.

ors-salt-oral-rehydration

 اما فردی به نام جیمز گرنت توانست با روش ملموس ساختن حمایت های لازم را بدست آورد. داروی آب رسانی مجدد خوراکی یا ORS راه حل مشکل مرگ و میر کودکان بود. جیمز گرنت همواره یک قاشق چایخوری نمک و هشت قاشق غذاخوری شکر همراه داشت. در یکی از جلسات با مسئولان دولتی، نمک و شکر را با یک لیتر آب ترکیب کرد، و به آنها گفت راه حل مشکل این است. هزینه ای کمتر از یک لیوان چایی دارد. ملموس بودن ارائه ی آن باعث حمایت از او شد.

پی نوشت: سعی کنیم اگر قرار ایده ای را بیان کنیم، اگر میخواهیم درسی را آموزش دهیم، اگر میخواهیم محصولی را معرفی کنیم و یا اگر میخواهیم ضرورت تغییر و تحول را در سازمان به کارکنان انتقال دهیم، تا حد امکان از مثالها و داستان ها برای ملموس ساختن استفاده کنیم.

پاسخ دهید