نوآوری مهم اما فراموش شده

نوآوری یکی از درسهایی است که خود من بینهایت به آن علاقه دارم.به همین دلیل موضوع این درس را جداگانه بعنوان یک دوره ی آموزشی مقدماتی قرار دادم.

مباحثی که اینجا عنوان میشود،تلاش شده است تا از منابع معتبر تهیه شود.امیدوارم همچنان که من بدنبال یادگیری بیشتردر این زمینه هستم،شما نیز تلاش کنید تا بیشتر بیاموزید.

در استراتژی میگوئیم از برخورد روندها،و نیازها ،نقطه ای بوجود می آید که به آن فرصت میگویند.

نوآوری نیز حرکت خود را مدیون توانایی دیدن پیوندها و بهره مند شدن از آنها است.

اما اگر بخواهیم نوآوری را تعریف کنیم،لازم است قبل از آن به فردی اشاره داشته باشم،که از نظر من،نامش با نوآوری گره خورده است.

ادیسون بیش از هزار نوع اختراع دارد(یادمان باشد،اختراع با نوآوری متفاوت است ،  بعد از تعریف نوآوری متوجه ی منظور من میشوید)او میگفت نوآوری چیزی فراتر از ارائه ایده های جدید است.

در زمینه الکتریسیته حباب لامپ ایده ی جذابی به نظر می رسید،اما آیا این ایده کافی بود؟پاسخ مشخص است:خیر.

چرا که وقتی پریز برقی برای تغذیه ی آن وجود ندارد،عملا آن ایده جایگاهی نخواهد داشت.به همین دلیل برای عملی کردن ایده ی خود ،گروهی را تشکیل داد برای تولید مجموعه ی کاملی از زیر ساخت ها از پایه لامپ گرفته تا سوییچ ها و سیم کشی ها.او نخستین تاسیسات  تولید نیرو را در سال 1882 در منهتن افتتاح کرد،که میتوانست هشتصد لامپ را در منطقه روشن کند.

حال اگر بخواهیم نوآوری را تعریف کنیم:

  • میگوییم نوآوری فرآیند پرورش ایده ها تا مرحله ی کاربرد عملی آن میباشد.

وقتی صحبت از نوآوری میشود میتونیم 4 فضای مختلف را برای آن در نظر بگیریم:

  • 1)نوآوری در محصول
  • 2)نوآوری در فرآیند
  • 3)نوآوری در موقعیت
  • 4)نوآوری در پارادایم
  • نوآوری در محصول یعنی تغییر کالاها یا خدماتی که یک سازمان عرضه میکند.
  • نوآوری در فرآیند یعنی تغییر در روش های خلق و عرضه محصولات.
  • نوآوری در موقعیت یعنی تغییر زمینه ای که کالا یا خدمت در آن عرضه میشود.
  • نوآوری در پارادایم یا همان الگوی ذهنی یعنی تغییر مدلهایی که منطق سازمان ما را تشکیل میدهد.

در ادامه مثال هایی را با یکدیگر مرور میکنیم،اما قبل از آن لازم است تا نکته ای را عرض کنم،در برخی اوقات شناسایی مرز بین نوآوری در محصول و فرآیند بسیار مشکل است ،اما میتوان گفت که نوآوری در محصول با خود نوآوری در فرآیند را نیز بهمراه می آورد.

 طراحی جدید خودرو،بیمه ها و خدمات بانکی همگی مثال هایی از نوآوری در محصول هستند.حال اگر در طراحی خودرو جدید به چگونگی ساخت قطعات و تجهیزات به کار رفته در تولید این خودرو توجه کنیم و تغییر روشهای تولید آن را مد نظر قرار دهیم به نوآوری در فرآیند توجه کرده ایم.

گاهی اوقات نوآوری از تغییر جایگاه یک محصول در ذهن مشتری اتفاق میافتد.مثلا برخی از نوشیدنی ها ابتدا خود را برای کودکان معرفی می کنند،اما با توجه به واکنش بازار ممکن است تغییر موقعیت بدهند و محصول خود را مناسب برای ورزشکاران اعلام کنند.مثلا هاگن -داز بستنی خود را از بازار کودکان به بازار بزرگسالان تغییر موقعیت داد.گاهی اوقات نوآوری از تغییر مدل ذهنی صورت میگرد،مثال معروفش مدل T تی فورد است.شاید هنری فورد یکی از آخرین افرادی بود یا متاخرین افراد صنعت اتومبیل بود،اما دیدگاه او مبنی بر تولید انبوه به جای تولیدسفارشی برای عده ای از افراد متمول بازار بزرگی را برای صنعت خودرو بوجود آورد.درکشورهای در حال توسعه قاعده هرم مطرح است،که میگوید بخش بزرگی از مردم یک کشور نمیتوانند خودروی با کیفیت داشته باشند،خیلی از مردم دوست دارند با هواپیما سفر کنند اما توان پرداخت هزینه های مالی آن را ندارند،خیلی از اقشار یک جامعه توان گرفتن وام بانکی ندارند،تغییر و نوآوری در مدل های ذهنی(پارادایم) این فرصت را برای این بخش بزرگ از جوامع در حال توسعه فراهم کرد.خطوط هوایی ارزان قیمت،بانک هایی مثل گرامین بانک و … مثال هایی از تغییر پارادایم هستند.البته باز هم تاکید میکنم که تغییر پارادایم میتواند با خود تغییر در فرآیند یا محصول و یا موقعیت را نیز بهمراه داشته باشد.

 همه ی ما شاهد تغییرات بسیار زیادی در دنیای اطراف خود هستیم.شرکتهای بزرگی که صحنه ی رقابت را به شرکتهای کوچک تازه وارد واگذار میکنند کم نیستند،به همین دلیل است که نوآوری و خلاقیت در هر کسب و کاری جز جدایی ناپذیر آن میباشد.آدیزس در کتاب خود تحت عنوان دوره ی عمر سازمان توضیح میدهد که همه ی شرکتها و سازمان ها دارای یک چرخه ی عمری میباشند،آنها به دنیا می آیند،رشد می کنند ،بالغ میشوند و در نهایت پیری و افول و مرگ را تجربه میکنند.سازمانها و کسب و کارهایی موفق هستند که دوره ی رشد و بلوغ طولانی تری داشته باشند که این امر میسر نمیشود مگر با توجه به محیط و داشتن نوآوری در کارشان.

 یکی از چالش های اساسی سازمانها مدیریت فرآیند نوآوری میباشد. سازمانهای مختلف شرایط مختلفی را نیز تجربه میکنند.شرکتهای دانش بنیان مثل شرکتهای داروسازی،زمان زیادی را صرف تحقیق و توسعه و پژوهش میکنند،شرکتهای خرده فروشی علاوه بر شناخت مشتریان،بر بازاریابی نیز توجه ویژه ای دارند.شرکتهای بزرگ مهندسی بر چگونگی طراحی،مدیریت پروژه اهمیت زیادی قائل هستند.

فرآیند نوآوری چه در بخش تولیدی و چه در بخش خدماتی بسیار به یکدیگر شباهت دارند.
 
 
 تقلید نوآوری ها در بخش خدماتی بسیار راحت تر است زیرا حمایت ضعیفتری از مالکیت معنوی نوآوری  وجود  دارد،به همین دلیل موانع کمتری برای شرکتهای دنباله رو بوجود می آید،برای مثال در نوآوری در محصول،فرض کنید هواپیمایی چیزی مانند تخت خواب به مشتریان خود عرضه میکند،بلافاصله رقبا نیز این کار انجام خواهند داد.
هزینه های سرمایه ای کمتر خدمات،باعث ورود کسب و کارهای زیادی در بخش خدماتی شده است،که خیلی از این شرکتها برای حفظ ارتباط دائمی با مشتریان از خلق و عرضه خدمات با مشارکت کاربران استفاده می کنند.مانند متن باز،فلیکر،یوتیوب.
 
فرآیند ساده نوآوری که از جستجو آغاز شده با انتخاب و اجرا ادامه میابد و با کسب ارزش پایان میپذیرد چه در بخش خدماتی و چه بخش تولیدی بسیار شباهت دارد.ممکن آنچه در نهایت در اختیار مشتری قرار میگیرد ملموس نباشد ،اما فرآیند ایجاد آن و ساختار زیربنایی آن میتواند شباهت زیادی به ایجاد و خلق تلویزیون بعنوان یک کالای ملموس داشته باشد.
 
 
امروزه بسیاری از کالاهای تولیدی حجم قابل توجهی از خدمات را نیز شامل میشوند.شرکتهای تولید کننده موتور هواپیما بخش زیادی از درآمد خود را از خدمات پشتیبانی موتور هواپیما کسب میکنند.
دیده ی جهانی شدن و تغییر ساختار اقتصادی کسب وکارها ،راهکارهای مختلفی را پیش چشم شرکتها قرار داده است،دنیای امروز این سوال را برای کسب وکارها بوجود آورده است که آیا خود تمام فعالیتها را انجام دهند یا به این سمت بروند که فعالیت اصلی را خود انجام دهند و فعالیتهای دیگر را به شرکتهای دیگر واگذار و یا برون سپاری کنند.سازمان با مرزهای گسترده مفهومی است که اکنون باید آن را جدی گرفت،نوآوری در فرآیند که کارها سریع تر ،بهتر، و ارزان تر را مد نظر دارد و نوآوری در محصول که عرضه ی خدمات و کالاهای جدید را شامل میشود،میگوید که شما میتوانید تمرکز کنید بر قابلیت کلیدی و سایر فعالیتها را به پیمانکارانی واگذار کنید که کار را بهتر از شما انجام میدهند.

بین سودآوری سازمان های انتفاعی و غیر انتفاعی تفاوتی وجود دارد،سازمانهای انتفاعی بدنبال سود تجاری هستند و سازمانهای غیر انتفاعی بدنبال سود اجتماعی.اما هر کدام از این سازمانها نیز نیاز به نوآوری دارند،چرا که منابع کمیاب است و آنها میخواهند بهتر و کامل تر پاسخگوی ذینفعان و سهامداران خود باشند.

یکی از موضوعاتی که در بخش مدیریت نوآوری باید به آن توجه شود اندازه ی سازمان است که بسیار مهم است.

سازمانهای کوچکتر مزیتی دارند و آن چابکی آنها و تصمیم گیری سریع تر آنهاست ،اما در مقابل ضعفی نیز دارند و آن دسترسی کمتر منابع نسبت به سازمانهای بزرگتر.به همین دلیل سازمانهای بزرگتر سعی میکنند تا قدرت تصمیم گیری سریعتر و عدم رسمیت را در خود بیشتر داشته باشند و سازمان های کوچکتر برای مشکل کمبود منابع مانند منابع مالی از پیوندهای شبکه ای استفاده می کنند.در بنگاههای کوچکتر روحیه ی کارآفرینی ،و نوآوری نسبت به سازمانهای بزرگتر بیشتر دیده میشود.

 نوآوری دیگر کار یک شرکت به تنهایی نیست بلکه نیاز به شبکه وسیستم  دارد که این شبکه و سیستم میتواند شامل رقبا و مشتریان باشد و با یکدیگر در قالب کنسرسیوم(به پیوند چند فرد، شرکت، سازمان یا حکومت (یا ترکیبی از این‌ها) باهم برای انجام کنش های هماهنگ یا ادغام منابعشان برای رسیدن به هدف یکسان گویند). و یا زنجیره های تامین بطور موقت همکاری میکنند.

 

سعید رنجبر

پاسخ دهید