برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک،کدام مهم تر است؟

شاید خیلی از ما زمان چندانی را به تفکر پیرامون خودمان اختصاص ندهیم.شاید هستند افرادی مثل من که با برنامه ریزی مشکل دارند، و ممکن است کسانی باشند که برنامه ریزی را انجام میدهند اما در اجرای آن برنامه به مشکل برخورد میکنند.

اما اگر به سازمانها همانند انسان نگاه کنیم آیا میتوانیم بدون تفکر و برنامه ریزی به حیات خود ادامه دهیم، قطعا نمیتوانیم.

در چند سال گذشته شاهد اتفاقات زیادی در دنیای کسب وکار بودیم،از محصولات تقلیدی کشورهای شرق جهان تا ابداعات بینظیر کشورهای غرب جهان، از ادغام شرکتهای بزرگ، تا سرمایه گذاری شرکتهای بزرگ در صنعتی دیگر به دلیل مشاهده ی امکان سود آوری.

اما یک سوال مطرح است که چرا کسب و کارهای کشور ما نمیتوانند تاثیر گذار باشند. آیا همواره باید تحریم ها را بهانه کنیم یا اینکه قبول داشته باشیم که از نظر تفکر به مشکل برخورد کرده ایم.

تفکر استراتژیک برای ما به عنوان یک راه حل موثر، برای شناخت بازارهای جدید، محصولات جدید و آینده ی جدید است.

اساس برنامه ریزی استراتژیک توجه کردن به اطلاعات سخت است، اطلاعات جمع آوری شده ی آماری. اما وقتی به تفکر استراتژیک توجه میکنیم، به داده های نرم نیاز داریم،بینش ها،قیاس ها،ایده ها.

برنامه ریزی استراتژیک در مورد زمان حال با استفاده از داده های جمع آوری شده از گذشته است، اما تفکر استراتژیک بدنبال فرصتهای آینده است. بینش خلاق برای ایجاد آلترناتیوهای جدید،تفکری سیستمی که میگوید تنها به نخستین تاثیر یک تصمیم توجه نشود و سایر پارامترها را نیز در نظر داشته باشد. تفکر استراتژیک  در مورد مسائل مهم به شکل انتقادی نگاه میکند و چرا های زیادی را مطرح کرده و بدنبال پاسخ آنها میرود.

وقتی به موضوع این نوشته نگاه میکنیم شاید حالا بهتر متوجه شویم، که برنامه ریزی استراتژیک باید در کنار تفکر استراتژیک قرار گیرد ،و این ها لازم و ملزوم یکدیگرند.

از آنجا که واژه ی استراتژیک زیاد استفاده شد، شاید تعریف ساده ی آن این باشد که هرچیزی در دنیای ما که تاثیرات اساسی بر پارامترهای اقتصادی و اجتماعی میگذارد، استراتژیک است.
چندین سال قبل فردی بنام ویلفرد پارتو  اقتصاد دان ایتالیایی تحقیقی را انجام داد که مشخص شد توزیع درآمد ناهموار است. یعنی بخش کوچکی از جامعه دارای درآمد زیادی میباشند. امروز از این تحقیق و نتایج آن برای بسیاری از تصمیمات، برنامه ها و تخصیص بودجه و فعالیت ها، استفاده میشود.
 
اصل پارتو به اصل 20-80 معروف است، که میگوید 20 درصد مشتریان، 80 درصد سود ما را تشکیل میدهند. 20 درصد تامین کنندگان، 80 درصد محصولات مارا تامین میکنند.20 درصد از اقلام، 80 درصد از هزینه های انبارداری را شامل میشود. 20 از درصد از اشتباه ها، 80 درصد از نارضایتی مشتریان را شکل میدهد. همانطور که میبینید، اصل پارتو را میتوان به خیلی از جنبه های زندگی شخصی و شغلی خودمان نیز تعمیم دهیم.
بعنوان مثال 20 درصد از کتابهای مدیریتی میتواند 80 درصد دانش ما را در یک حوزه عمق ببخشد. 20 درصد تصمیم های ما،80 درصد آینده ی ما را میسازد. به همین دلیل است که تفکر استراتژیک بدنبال آن 20 درصد مهمی است که برای سازمان سودآوری پایدار،رشد، بقا، مزیت رقابتی و بهره وری بهمراه دارد.
توجه کردن یک متفکر استراتژیک به تمام جزئیات همانند ناخدایی است که در حال چیدن میز و صندلی بر روی عرشه کشتی تایتانیک است. او باید به مهمترین ها فکر کند و راهکار بدهد ،در غیر اینصورت انرژی خود را برای چند هدف کوچک و جزئی تلف میکند.
یکی از راهکارهای دیگری که این روزها از آن استفاده میکنند،پاسخ دادن به پنج چرای متوالی است،چراهایی که نامتعارف هستند و میتوانند ایده ها و نظرات را به چالش بکشند، به همین خاطر است که میگویند اگر نمیتوانید چراهایی مطرح کنید، از دیگران بخواهید همراهیتان کنند، از کودکان و جوانان سوال کنید که هنوز ذهنیت متعارف کاملی ندارند و میشود انتظار داشت که سوال های نامتعارف بپرسند. شاید داستان ادوین لند جالب باشد که دختر کوچکش با پرسیدن سوال اینکه چرا نمیشود بعد از گرفتن عکس به سرعت آن را مشاهده کرد، این ایده را در او شکل داد که شرکت پولاروید را تاسیس کند که عکس برداری فوری را به جهان عرضه کرد.
چند تا چرا ی نامتعارف مانند اینها میباشد: چرا رستوران ها صبح باز نیستند؟
چرا نمیشود در هتل ها به اندازه ی چند ساعت خواب هزینه پرداخت کرد؟
چرا برای کاهش هزینه ی انتظار در رستوران ها، کتاب و مجلات در محیط رستوران وجود ندارد؟…

 از تکنیک های دیگری که برای ایده یا جرقه ی ذهنی گرفتن استفاده میشود،طوفان فکری (Brainstorming) است.

تعدادی از افراد علاقه مند دور هم جمع میشوند و برای یک مسئله ی بخصوص بدنبال راه حل میگردند. در این میان انتقاد کردن ممنوع است،هرکسی میتواند نظر خودش را بیان کند،کمیت مهم است ،هر چه تعداد نظرات بالاتر باشد بهتر خواهد بود،ترکیب کردن و تغییر دادن نظرات دیگران مجاز است،نظرات غیر معقول و غیر منطقی مجاز است ،مشابه سازی نظرات دیگران هم ایرادی ندارد.رهبر گروه میتواند چند دقیقه استراحت بدهد و مجدد شروع کنید،فقط باید به این توجه کنید که یک نفر بعنوان منشی تمام نظرات را بنویسد.
 
نوشته ی بعدی به عوامل متمایز کننده و جستجوی منافع بالقوه استراتژیک اختصاص دارد. با من همراه باشید.
امیدوارم در دنیایی که هر روز پیچیده تر میشود ،کمک کنیم تا کمی از این پیچیدگی کاهش پیدا کند.

پاسخ دهید